معرفی کانال

متن مرتبط با «چرا ما خدا را نمی بینیم» در سایت معرفی کانال نوشته شده است

آمد ندا که وقت اقامت تمام شد

  • دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، شب ۲۹ ماه رمضان ۱۴۰۳ آمد ندا که وقت اقامت تمام شدچشمی بهم زدیم و ضیافت تمام شدیار دلم، دعای ابوحمزه الوداعصد حیف، انس ما به چه سرعت تمام شدکم می کنیم زحمتِ خود را و می رویمای میزبان ببخش، اذیت تمام شدمانند ابرهای بهاری دلم پر استماه نجات و بخشش و رحمت تمام شدای وای اگر دوباره شوم تحبس الدعاباید چه کرد، ماه اجابت تمام شدهر شب به یاد صحن نجف مست می شدیمشب های دلنشین زیارت تمام شدگفتم: نماز و روزه و حجم فقط علی استگفتند: با علی است که دینت تمام شداو یکه جانشین بلافصل مصطفاستروز غدیر، بر همه حجت تمام شدهنگام مرگ کاش بگویند در برمدلتنگی اش به وصل شهادت تمام شدوقت وداع آمد و زینب به یار گفت:ایام، زود طی شد و فرصت تمام شدبوسه به حنجرت زدم و گریه ام گرفتپنجاه و شش بهار، چه راحت تمام شدرفتی و پیر کرد مرا داغ غربتتذبحت حسین، بعدِ سه ساعت تمام شدرفتی حسین، داغ اسارت شروع شدرفتی و حفظ عزت و حرمت تمام شد محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فتح و ظفر را دید طهرانی مقدم

  • تقدیم به روح مطهر شهید حاج حسن طهرانی مقدمفتح و ظفر را دید طهرانی مقدمدر آسمان خندید طهرانی مقدمامنیت و آسایش ما اتفاقی نیستیک عمر، سختی دید طهرانی مقدمبا آن همه کمبودهای روزگار خودپای هدف، جنگید طهرانی مقدمامروز پیروزیم چون که سال‌ها قبلاین نسخه را پیچید طهرانی مقدمدر آسمان پر غبارِ مسجد الاقصینور رخش تابید طهرانی مقدمچون کوه راسخ بود و زور اعتقاداتشبر ظالمان چربید طهرانی مقدمبر کهنه زخمی که علی در روز خیبر زداز نو نمک پاشید طهرانی مقدمحقش شهادت بود و آخر پای این مکتبدر خون خود غلطید طهرانی مقدماو پرچمش بالاست و در خاطر ایرانشد تا ابد جاوید طهرانی مقدم محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوان جود و رحمتش را میزبان انداخته

  • خوان جود و رحمتش را میزبان انداختهسفره را از بی کران تا بی کران انداختهدعوتم در میهمانی لیک دستم بسته استنفسِ بد بر دور دستم ریسمان انداختهشرح من شرح کسی باشد که از نادانی اشتوبه اش را پشت گوشش هر زمان انداختهبا که گویم از خطایم هیچ کس بویی نبردبس که پرده بر گناهم، غیب دان انداختهمِنُ و مِن کردن، نشان از بازگشت کودک استاین زبانم را خجالت از بیان انداختهشرمِ از حق جای خود اما بغل وا کردنششوق توبه در دل پیر و جوان انداختهشب نشینان، شادمان باشید چون شاه نجفکیسه بر دوشش به عشق سائلان انداختهساقی من آن یداللّهی است که بر مرقدشدستِ زهرا، طرح انگور از جنان انداختهکُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ، باقی است مولانا علیسر به سجده محضرش هفت آسمان انداختهتا ابد پرسه فقط دور سرایش می زنمبس که بی منت برایم استخوان انداختهیاد عشاق امیرالمؤمنین، وقت سحردانه ی تسبیح را صاحب زمان انداختهسفره ی افطار شد پهن و لب خشک حسیناز غذا خوردن مرا وقت اذان انداختهصوت تسبیحش چه شد دیگر نمی آید به گوش؟!از صدا آخر گلویش را سنان انداختهخواهرش بی تاب شد تا دید بر انگشترشوقت غارت، گوشه چشمی ساربان انداختهچوب دستِ بی حیا بر جای لب های نبیآن قدر کوبید، رد خیزران انداخته محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قعر مطامیری و عمامه سرت نیست

  • قعر مطامیری و عمامه سرت نیستیک جای سالم بر روی بال و پرت نیستدرد غل و زنجیرها هیچ است وقتیمعصومه را دلتنگی اما دخترت نیستاز جلوه ی ماهت فقط مانده هلالیگویی که در بین عبایت، پیکرت نیستطوری شکسته ساق پایت بین زنجیردیگر علاجی بر غم زجرآورت نیستخَلّصنی یا رب، روضه ی در پرده ی توستاین ناله ها، جز یاد داغ مادرت نیستبر خاک نمناک استخوانت نرم گشتهبی علت این آه و فغان آخرت نیستبر روی تخته پاره جسمت رفته امااین وزن سنگین، وزن جسم لاغرت نیستخوبیِ تخته پاره در این است، دیگردر زیر پا، جسم به خون غوطه ورت نیستقعر سیهچالت کجا و قعر گودال!کُندیِ خنجر لااقل بر حنجرت نیستحداقل دلواپسیِ دخترانتساعات آخر در وجود مضطرت نیستهر چند در این جا غریبی، باز خوب استچشمان ساربان، پی انگشترت نیست محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نور دل زهرای اطهر ام کلثوم

  • ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید حاج احمد کاظمی نور دل زهرای اطهر، ام کلثومسبط پیمبر، بنت حیدر، ام کلثومای میوه ی بر شاخه ی طوبی، دخیلکای هم رکاب زینب کبری، دخیلکهر چند کمتر در غمت هیئت گرفتیماما ز لطفت بارها حاجت گرفتیمبر خشکسال جان ما باران رساندیفرش غبارآلود دل ها را تکاندیمظلومیت یعنی قلم هم شرم دارداز صحبتِ در باب این غم، شرم داردازچه نفهمیدند برخی ها مقامت؟!در باب تزویجت، شکستند احترامتبر لب نخواهم برد اصلا حرف بد رابانو ببخش آن حرف های بی سند راتو دختر تطهیر و نور و هل أتایینوری نهان، تابیده از عرش خداییای جلوه ی پنهان حق، ای قدر مکتومای دختر خیرالنساء، یا ام کلثوممانند زینب باده ی غم را چشیدیچه روضه هایی را به چشم خویش دیدیدیدی چگونه بلبل از گلشن جدا شددیدی علی اصغر سرش از تن جدا شددیدی که تشنه، آب را دلبر صدا زددیدی که در خون، بین مقتل دست و پا زدبودی کنار زینب و نزد ربابهدر شهر کوفه چون پدر کردی خطابهنیش کلام پست ها را صبر کردیداد و هوار مست ها را صبر کردیبر دور ناقه، مردمی بدنام دیدیخیلی جسارت بین شهر شام دیدیدروازه ی ساعات آتش زد به جانتهر لقمه ی خیرات آتش زد به جانتنام حسینت را به هر جایی که بردی...افتادی از پا بس که کعب نیزه خوردییاد جراحات زیادش گریه کردیتا آخر عمرت به یادش گریه کردی محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • منم همان که به عصیان شکست پیمانش

  • منم همان که به عصیان، شکست پیمانشهمان که جهل، کشیده به سمت کفرانشامام عصر، منم بنده ای که یک عمر استفریب خورد و به پایان رسیده دورانشاز آسمان نگاهت، مرا گناه انداختکشید و برد در اعماق چاه خسرانشمرا نخواست کسی و نبود خواهانمخوشا کسی که تویی خواستار و خواهانشبیا و حال خوشی را که رفته از دستمبه یک دعای سحرگاه، بازگردانشرسید بعد فراقت، به وصل آغوشتهر آن که پای ولایت، گذشت از جانشطواف آخر نوکر، به دور شش گوشه استخوشا به روزیِ سیدرضی و رضوانشبه دل ولای علی هست و از ازل شده امبه اذن فاطمه از طیف ریزه خوارانشخدا کند که به یک گوشه چشمِ خود مادربه نوکران برساند نَمی از احسانشاگر شروع شود کارها به نام علیبه لطف حضرت زهرا خوش است پایانشچه منتی است به هر کس شده است فرزندشچه مادری است، همه مادران به قربانشروا نبود چنین، مادری حسینش را...به روی نیزه ببیند، شود پریشانشروا نبود که در ازدحام مجلس شاممیان طشت ببیند شکسته دندانش محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از بس که در پیکر جراحت داشت زهرا

  • دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی، فاطمیه ۱۴۰۲، حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام از بس که در پیکر، جراحت داشت زهراآه و فغان ساعت به ساعت داشت زهراپای امیرالمؤمنین و حق مولاپرداخت هر آنچه بضاعت داشت زهراشاهد طلب کردند از صدیقه، ای وایقلبی شکسته از اهانت داشت زهراهر کس به یک قصدی عیادت رفت اماچشمی پر آب از هر عیادت داشت زهرازن ها به هم گفتند با طعنه که روزی...چون سروِ رعنا قد و قامت داشت زهراچرخاند حتی بسترش را رو به دیواراز دیدنِ برخی کراهت داشت زهراپهلوی او نه، محور دین را شکستندبر دین خاتم، محوریت داشت زهراضربات سختی خورد پشت در، اگرچه...مانند ریحانه لطافت داشت زهرانه فکر حالش بود و نه دربند جانشجان امامش، ارجحیت داشت زهرامی بست با شال نبی پیشانی اش رابدجور با دیوار اصابت داشت زهراپهلوی ضربه خورده کاری کرد با اودر هر تکان خوردن مشقت داشت زهرااُمّ الشهید خانه شد قبل از شهادتچون غنچه ای بهر شهادت داشت زهرا محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • طوری حجاب روی جرمم خدا کشیده

  • طوری حجاب روی جرمم خدا کشیدهگویی که اصلا از من معصیتی ندیدهرویی برای برگشت، بر درگهش ندارماز این همه خجالت، رنگ از رخم پریدهنه یاد مرگ بودم، نه فکر تنگی قبرپس کِی به خود می آیم عمرم که سر رسیدهوقت گناه اصلا از او حیا نکردموای از فریب نفس و از سستیِ عقیدهخواهم امان ز روزی که دیده ها ببینندظالم به آه حسرت، دستان خود گزیدهبار خرابم اما در کیسه ی کریممما را سوا نکرده، زهرا خودش خریدهاز کودکی به لطف دامان پاک مادرقلبم به حب حیدر، در سینه ام تپیدهپایان ندارد اصلا بی تابی از فراقشهر کس که از شراب صحن علی چشیدهباید بمیرم از غم، بودند بین یثربهم مرتضی وحید و هم فاطمه وحیدهگویای لطف زهرا، آن محور وجود استاشکی که در عزایش بر گونه ام چکیدهمی رفت سوی مسجد حق را اقامه داردمی رفت محکم اما با قامت خمیدهگفتند با تمسخر، صدیقه شاهدت کو؟!آزرده شد ازین حرف صدیقه ی شهیدهناگاه بین صحبت، شد منقطع کلامشانداختش به زحمت، پهلوی ضرب دیدهیک روز هم می آید پیش تن حسینشبر روی نی ببیند زهرا سرِ بریدهپایان ظلم دنیا روز ظهور مهدی استاین شب ادامه دارد تا سر زند سپیده محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رهم نداد کسی صاحب الزمانم داد

  • رهم نداد کسی، صاحب الزمانم دادبه نفحه ی علوی اش دوباره جانم دادتمام عمر چنان مادری، گل نرجسهر آنچه بود در آن خیرِ من، همانم دادهزار بار مرا دید در گناه امابه حلم و حوصله اش، مهلت و زمانم دادفدای او که مرا قبل وقت تلقینمجلوتر از دم جان کندنم، تکانم دادچه ورطه های مهیبی که از تمامی شاندعای نیمه شبش بارها امانم داددلم کجا و ولای ابوتراب کجا؟!امام عصر، ازین نعمت گرانم دادشراب ساخت ازین غوره ی نپخته و بعدبهشت را سر کوی نجف نشانم دادمرا که خورده زمینم سپرد بر زهراحواله بر دل پر مهر آسمانم دادفدای فاطمه، فرمود: غربت حیدرمیان شهر پدر، داغ بی کرانم دادامان ازین همه لاله، خجالتم ز علی...دوباره زخم رسیده بر استخوانم دادبه خنده گفت به اسماء، طرح تابوتتبرای پر زدن، آرامش روانم داد محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بمیرد زینبت مادر چرا از درد می نالی؟!

  • بمیرد زینبت مادر، چرا از درد می نالی؟!گذشته چند ماه اما کماکان ناخوش احوالیچنان گیسوی من احوال بازویت پریشان استنزن موی مرا شانه، ندارد هیچ اشکالیچه معنا دارد این که در جوانی قدکمان باشی؟!چه معنا دارد اصلا این علامات کهنسالی؟!شنیدم که شبانه رفته ای تا خانه ی انصارشنیدم که دلت خون شد از ایمان های پوشالیطلوعت را مگیر اینقدر از شام سرای ماتمام روز می بندی چرا بر صورتت شالی؟!دو ماه و نیم، دلتنگِ لب خندان تو بودمشنیدم پیش اسما خنده کردی، جای من خالیهمان میخی که بر در کوفت بابا کار دستت دادامان از تیزی میخ و امان ازین بداقبالیپرت سرخ و رخت زرد و تبت پایین نمی آیدنمانده از جراحاتت برای دخترت حالیحسین آبی طلب کرد و پریشان گشت احوالتمزن بر سینه ات با اینچنین وضع پر و بالیتو خود در قتلگه رفتی به پشت در ولی مادردر این اوقات پایانی فقط در فکر گودالیالهی هیچ وقتی بر سر پیراهنی را که...به زحمت بافتی، اصلا نبینم هیچ جنجالیالهی سم مرکب ها به دور از دلبرم باشندنبینم که شود جسمش ته گودال پامالی  محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • همین که خواندمت یا رب مرا فورا بغل کردی

  • همین که خواندمت یارب مرا فورا بغل کردیتمام غصه هایم را به لطف خویش حل کردیتو گفتی یک قدم بازا، می آیم ده قدم سویتنه من خود آمدم اما تو بر قولت عمل کردینخوانده نامه ام را تا زدی یعنی فقط برگردچه گویم که بدی دیدی و بر خوبی بدل کردیفدایت که مرا در خواب جهل و غفلتم دیدیولی بیدارم از این خواب ها قبل از اجل کردیبه حبل الله اعظم، بر علی دادی عنانم راچنین ایمن مرا از هر کجی و هر دغل کردیچنان دلبسته ام کردی به ایوانِ طلایش کهخلاصم از غم دنیا و از طول امل کردیقَدیم المَنِّ وَ الاحسان، فدای قِدمت لطفتمرا مجنون ثارالله از صبح ازل کردیفدایت که میان روضه خانه منزلم دادیدگر آسوده ام از بزم های مبتذل کردیفقط گریه به غم های حسین است آبروی منندارم غیر از این گریه پس انداز و عملکردیبه زینب گفت با گریه: عزیزم بردباری کنزمانی که نظر بر قتلگاه از روی تل کردیبدان که مهر تو در عضو عضو پیکرم باشدهمان دم که ته مقتل، مرا بی سر بغل کردی محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ویران شدم که از نو دلم را بنا کنی

  • ویران شدم که از نو دلم را بنا کنیمی سوزم آن قدر که کمی اعتنا کنیبر التماس من احدی هم دعا نکرددرمانده ام، مگر تو برایم دعا کنیای وارث کسای یمانی، مرا بس است...یک گوشه چشم بر منِ یک لاقبا کنیدست مرا رها بکنی غرق می شومدست مرا بگیر، مبادا رها کنیشرمنده ام... نه از بدی فعل دشمناناز این که از گناه رفیقان حیا کنیای کاش زیر تابش خورشید، در نجفامراضِ لاعلاج دلم را دوا کنیبر آستان شاه نجف سجده می کنمتا نزد شاه، سنگ دلم را طلا کنیای خوش به روزی عجمیان و آرماندر راه خویش، کاش مرا هم فدا کنیوقتش رسیده تا که در این ظلمت جهانبا نور اشک، پلک مرا آشنا کنیبا عجز و التماس فقط گریه می کنمتا قسمتم زیارت کرب و بلا کنیقابل که نیستیم ولی از کرامتتما را برای روضه ی مادر سوا کنیآه و فغان میان دل ما شود به پاتا خیمه های فاطمیه را بپا کنیخون می شود دلت، به فدایت که ملتهبچشمت به روی باغ پر از لاله وا کنیداغت یکی نبوده و یاد "حسین" هموقتی شکفت غنچه روی "بوریا" کنی محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پایان مرا غمت سرآغاز شده

  • پایان مرا غمت سرآغاز شدهای رأس بریده ی سرافراز شدهروشن شده چشمان ورم کرده ی منبا آمدنت دوباره اعجاز شدهموهای تو نامرتب و من عاجزدستان شکسته، دردسرساز شدهتا صبح به روی لب خود می کوبماینگونه چرا زخم لبت باز شده؟!نازی که بخواهی بخری نیست مرااز بس به کتک بال و پرم ناز شدهبا دستِ به پهلو و سری رو به زمیناز اهل حرم، رقیه ممتاز شدهبنیان مرا ریخته بر هم لگدیاین درد کمر، خانه برانداز شدههو کردن ما گوشه ی ویرانه، پدرسرگرمی هر دختر لجباز شدهسخت است تکلم به دهانی مجروحدلگیر مشو کلامم ایجاز شدهبالم که شکسته پس مرا یاری کنحالا که دگر موعد پرواز شده محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دیدی که مادرت شد نیمه جون علی

  • دانلود سبک شعر با نوای حاج مجتبی قاسمی دیدی که مادرت شد نیمه جون علیدور لبت نکش انقدر زبون علی بس که گریه کردی نا نداره صداتدلم تنگه مادر برای خنده هات ندارم شیر علی ببخش من رو مادرلالایی لالایی بخواب دیگه اصغر  گل من آروم تو آغوشم بخوابمیاره الان عمو جون واست آب......تیر سه شعبه و حلقوم تو علیبازه هنوز چشه معصوم تو علی چه آروم خوابیدی رو دست حسینمنگفتی می میرم بدون تو از غم تو رفتی و موندم با گهوارت حالا لالایی لالایی بخواب روی خاکا میریزه خاک بابا روی بدنتبمیرم که تو رو تشنه کشتنت......سرت رو نیزه و جسمت روی زمینپایین نیزه هام حال منو ببین   می بینی به اشکام حرمله می‌خنده جلو چشم عمو دستمو می بندهبیا جان رباب روی نیزه بموننداره لب تو طاقت خیزرون برای اینکه منو بدن عذاب سرت و آوردنش بزم شراب محمد مهدی شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کجایی عزیزم، چرا کم ظهوری

  • کجایی عزیزم چرا کم ظهوری؟!شنیدم برادر که کنج تنوریز خاکسترِ منتشر بین مویتبه پا شد به قلبم چه یومُ النّشوریفدایت که داغت تمامی نداردگرفتار، در دست قومی شروریخدا جلوه دارد هر آنجا که باشیتو نه در تنوری که در کوه طوریزن خولی از دیدنت زیر و رو شدبه هر جا که باشی تجلیِ نوریبه هُرم تنورش قسم می خورم کهتو گرمای عشقی، شراباً طهورینبودی ببینی که در کنج زندانشکستند از زینبت چه غروریاهانت، اهانت، اهانت، اهانتصبوری، صبوری، صبوری، صبوریمن از بوی آتش دلی خوش ندارمدوباره شده خاطراتم مروریبپرس از ربابه، برایت بگویدسر خواهرت آمده چه اموریبه آغوش مادر سپردم سرت راشده سهم خواهر اگر دردِ دوریکفن که نشد پیکرت، در حصیری...شدی جمع، آن هم عجب جمع و جوری محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها