معرفی کانال

متن مرتبط با «فراق» در سایت معرفی کانال نوشته شده است

باید فراق را به وصالش بدل کنم

  • خوانده شده توسط حاج آقا منصور ارضی، روز شهادت ۱۴۰۱ باید فراق را به وصالش بدل کنمدر زیر آفتاب، به قولم عمل کنمپیراهن عزیز دلم را بغل کنمیاد هر آنچه دیده ام از روی تل کنموقتی حسین در ته گودال اسیر بودآن قدر تشنه بود، لبش چون کویر بودیادم نرفته خنجرِ کُند و گلوی یاریادم نرفته پشت و رویش کرد نیزه داریادم نرفته پیکر او ماند و ده سواریادم نرفته حکم "عَلیکُنَّ بِالفرار"آهِ غریبی ام ز گلویم بلند شدتا دست نیزه دار به رویم بلند شدبی کس شدیم، ناله زدم از جگر حسیندور از حریم، ناله زدم از جگر حسینبا هر یتیم، ناله زدم از جگر حسینیک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسینارکان قامت من ازین غم شکسته شدبعد از حسین نافله هایم نشسته شدوای از اسیرِ خولی و شمر لعین شدنبا دست بسته راهی هر سرزمین شدناز کعب نیزه، خسته و زخمی ترین شدندر بین شهر شام، خرابه نشین شدندیدم هر آنچه را که خیالش عذاب بودکِی باورم به دیدنِ بزم شراب بود؟!آزرده از مصیبت دارالخلافه امدرمانده از بیان غمی در لفافه امناراحتِ سکینه و حرفی گزافه اماز یاد چوب دستِ حرامی کلافه امخیلی غرور ما سرِ آن طعنه ها شکستآن قدر زد یزید که چوب از سه جا شکستبا زخم های مانده به هر جای پیکرمدر زیر آفتابم و در بین بسترمساعات آخر است که دلتنگ دلبرمخیره شدم به کهنه لباس برادرماز بوی خون پیرهنش جان به لب شدمبا یاد دست و پا زدنش جان به لب شدم محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر

  • دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضیازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر سکینه ی زمین و آسمان، امام مهربان زمانه، سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر خجالت آور است گفته ام، نمایِ شهرمان چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا... میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر محمد جواد شیرازی, ...ادامه مطلب

  • یک اربعین آتش گرفتم از فراقت

  • یک اربعین آتش گرفتم از فراقت آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت تا که دوباره زائرت باشم برادر چله گرفتم، چله در رخت اسارت یادم نرفته تشنه بودی بین گودال هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت ی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها