معرفی کانال

متن مرتبط با «شعله» در سایت معرفی کانال نوشته شده است

نصیب غنچه لبی شعله ور نباشد کاش

  • نصیب غنچه، لبی شعله ور نباشد کاشبه سوی خاتمه، شمع سحر نباشد کاشدوچشم مادر بی شیر، از خجالت طفلبه گریه در وسط خیمه، تر نباشد کاشصدای گریه ی طفلی که در نمی آیدز داغ تشنگی اش، بی اثر نباشد کاشزمان باد وزیدن میان دشت بلابه سوی حنجر اصغر، نظر نباشد کاشرباب گفت به زینب دعا کن این ساعتعلیِ اصغر من در خطر نباشد کاشنگاه آخر شش ماهه با لبی خندانبه شرمساریِ روی پدر نباشد کاشبه ضرب تیر بزرگی که همچو مسمار استعلی مشابه محسن، سپر نباشد کاشنوشته اند سه شعبه دو گوش او را دوختنوشته اند ولی معتبر نباشد کاشچگونه با علی اصغر به خیمه برگردد؟!غم حسین ازین بیشتر نباشد کاشپس از حسین چه کردند با علی اصغررباب از خبرش با خبر نباشد کاشحرامزاده ی ملعون که بیل آورده...به پشت خیمه به دنبال سر نباشد کاشبه روی نیزه به پیش نگاه تار ربابمیان قافله، قرص قمر نباشد کاش محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هزار شعله ی خون بر روی جگر دارم

  • دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضیهزار شعله ی خون بر روی جگر دارمدلم گرفته و خوب است چشم تر دارمبده نشانی من را به حضرت موسیگناه، از همه ی خلق بیشتر دارمنشد برای تو قید گناه را بزنممرا ببخش که این قدر دردسر دارمفدای تو شوم، اصلا بیا بزن من راولی نخواه از این عشق دست بردارم همیشه منتظر لطف یک نفر بودمهمیشه چشم بر احسان یک نفر دارم"زمانه بر سر جنگ است یاعلی مددی"دوباره حال و هوای نجف به سر دارمعلی علیِ مرا زود می خرد زهرامن از مرام دل فاطمه خبر دارمفدای حضرت زهرا که گفت: فضه بیامرا کمک بده که درد در کمر دارمنمرده ام که کسی حیدر مرا بزندسرم شکسته ولی از پرم سپر دارمز قتلگاه خودم، کوچه ی بنی هاشمبه سوی قتلگه کربلا نظر دارمآهای خنجر و شمشیرهای در گودالنگفته اید به خود، مادرم... پسر دارم, ...ادامه مطلب

  • شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند

  • شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند دخترت را کعب نی ها از صدا انداختند بر نمی خیزم به پای تو، دلیلش را نپرس چند جا، پای مرا با کینه جا انداختند جای موهای سرم می سوخت اما شامیان سنگ و آتش بر سرم جای دوا انداختند بر غرور عمه ام برخورد وقتی دشمنان با تکبر پیش ما ظرف غذا انداختند خسته ام، سردرد دارم، پیکرم درهم شده بس که من را از بلندی، بی هوا انداختند گفته بودم چادرم نه... زیورم را می دهم از ,انداختند ...ادامه مطلب

  • بی تابم و شعله ورم، اصلا خبر داری؟

  • بی تابم و شعله ورم، اصلا خبر داری؟ از دوری ات در به درم، اصلا خبر داری؟ محبوب من! تو شمعی و من در وصال تو پروانه نه...خاکسترم، اصلا خبر داری؟ از این لباس پاره و موی پریشان و... ...وضع خجالت آورم اصلا خبر داری؟ از زخم های صورتت بابا خبر دارم از دردهای پیکرم اصلا خبر داری؟ من هم شبیه تو به زیر دست و پا ماندم زخمی شده بال و پرم، اصلا خبر داری؟ دارم شبیه پیرِ زن ها می شوم بابا از لرز دست لاغرم اصلا خبر داری؟ بابا بگو از جانب من به عمو عباس : از روسری و معجرم اصلا خبر داری؟ انگشترت را من به دست ساربان دیدم از گوشوار و و زیورم اصلا خبر داری؟ افتاد جای آن گلوبندم که غارت شد زنجیر دور حنجرم، اصلا خبر داری؟ سنگی به چشمت خورد و پیش پای من افتاد خون شد دو چشمان ترم، اصلا خبر داری؟ چشمان هیز شامیان و طبل و سوت و کف جنجال شد دور و برم، اصلا خبر داری؟ همراه ده ها مرد شامی بزم مِی رفتم دیدی چه آمد بر سرم؟ اصلا خبر داری؟ مرد پلیدی یک کنیز از ما طلب می کرد اصلا نمی شد باورم... اصلا خبر داری؟ علی سپهری, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها