معرفی کانال

متن مرتبط با «زیاد» در سایت معرفی کانال نوشته شده است

از سر شب اضطرابم شد زیاد

  • از سر شب اضطرابم شد زیادبی کسی ات داده صبرم را به بادیا أخ المظلوم، اشکم ممتد استسایه ی بالاسرم، حالم بد استحرف از روز وداع و غم زدیخیمه ی اصحاب را بر هم زدیخطبه ات آتش زده بر جان منحرف رفتن می زنی جانان من؟!هم قرارم بوده ای، پنجاه سالهم کنارم بوده ای، پنجاه سالخندق از چه دور خیمه کنده ای؟!چه شده آخر؟! مرا ترسانده ایپشت خیمه ها چه کردی جست و جو؟!خارها را جمع کردی از چه رو؟!مشت، بر این خاک می کوبم حسینحق بده اینقدر آشوبم حسینمن همانم که زمان عقد خودشرط کردم با تو باشم هرچه شداین شب آخر به بالینم بمانریخته بر هم دلم، قرآن بخوانخسته ام، رو سوی خالق می کنمخار در پایت رود دق می کنمدلهره از غربتت دارم حسیندر نمازم اشک می بارم حسیندر مناجاتم صدایت می کنمتو نگویی هم دعایت می کنمیا نرو یا آبرویم را بخرمی روی فردا مرا با خود ببرلحظه ای کوتاه که خوابیده ایخواب سگ های درنده دیده ای !خواب دیدی قاتلت بد کینه داشتچکمه اش را بر روی جسمت گذاشتخواب دیدی طبق نقل مصطفیمبتلا بر پیسی است آن بی حیاتشنه تا مقتل تنت را می برنداین قبیله پیکرت را می درنددر بر جسمت توقف می کنندتا سه ساعت هی تعارف می کنندمی شوی ای سرپناهم، بی پناهسنگ باران می شوی در قتلگاهروی تل باید ببیند خواهرتخنجرِ کندی به زیر حنجرتپیکرت را تا که غارت می کنندروی سرنیزه بلندت می کننداجر و مزدت را سواران می دهندبر تنت ده اسب جولان می دهنداز نوک نی تا سرت پایین روددر میان کیسه ای خورجین رودتا بهشت این نغمه ی چاووش رفتواحسینا خواهرت از هوش رفت محمد جواد شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها